آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

وبلاگ صورتی تولدت مبارک...

 

 

دوستانم آدمکها،آدمک هایم گِلی

دشمنانم گرگها کفتارها خونخوارها

روزهایم هفته هایم سالهایم چیست؟چیست؟

داستانی کهنه با تقلید و تکرارها

ای که چشم انداز سبزی دیده ای آواز ده

تا جوابم بشنوی از پشت این دیوارها ...

 

یک سال گذشت نمی گم زود گذشت ولی گذشت و من بیاد اولین روز از وب نویسیم اولین شعری که یک سال پیش شروع پستم بود رو مینویسم ......طبق معمول و مثل همیشه و حرفای کلیشه ای میگم که خیلی چیزا یاد گرفتم و خیلی چیزا پیدا کردم تو این یک سال گاهی شبا به حرفای تو وبتون فکر کردم یا خندیدم یا غصه م گرفت......ولی هیچوقت تصمیم نگرفتم دیگه ننویسم شاید دیر آپ کرده باشم اما دیگه بهتون عادت کرده بودم........همیشه وبلاگ های رنگارنگ عشقهاتون سلیقه ها و اعتقاداتتون برام جذابیت داشت ....... مثل یک سال پیش از مسعود یاد می کنم واز «جادو های ویندوز»ش ،که منو با وبلاگ و وب نویسی آشنا کرد

وبلاگ صورتی تولدت مبارک

 

 

وای من بیهوده ام بیهوده در کارها

آه!من افتاده ام افتاده چون بیمارها

روز و شب می رویم و روییدنم این است این:

شاخه های آهکی در زیر سقف غارها

در کویری سخت سوزان مایۀ نومیدی ست

استخوانی مانده باقی از تن مردارها

لاشخواران در تنم کاویده و نادیده هیچ

خشمگین کوبیده بر هم بالها منقارها

خالیم خالی تر از یک خواب یا از یک سکوت

ای شما از زندگی لبریزها سرشارها!

دوستانم آدمکها آدمکهایم گلی

دشمنانم گرگها کفتارها خونخوارها

روزهایم هفته هایم سالهایم چیست چیست؟

داستانی کهنه با تقلید و تکرارها

ای که چشم انداز سبزی دیده ای آواز ده!

تا جوابم بشنوی از پشت این دیوارها .

 

 

گوشهایت را بگیر

از بلندی سکوتم

و بایست

توی شعرهایم

آنجا که هدف گرفته ای چشمانم را

بی هیچ مردمکی !

                                                             شعر از سارا