آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

نخواستم...

 

  

امشب انگار به یک لیوان اسید نیاز دارم 

 تا این بغض را فرو ببرد  

  

نخواستم با غم بسازی

نخواستم هیچی نگی

نخواستم درد دلتو دیگه با هیشکی نگی

آخه عشق اجباری نیست

تو زندون من نمون

حالا که فکر رفتنی دیگه از موندن نخون

تا دیدم می خوای بری

دلم راتو سّد نکرد

برو فردا مال تو

دیگه اینجا بر نگرد 

بدون من بعد من

دلتو هر جا، جا نذار

غم با من بودنو تو من بعد یادت نیار

اگه شونت تکیه گامه چرا من تنها شدم

چرا هر لحظه م همیشه منم تنها با خودم

یه تصویر از عکس چشمات

روی دیوار دلم

چقدر قصه م خنده داره

چقدر بیکاره دلم.

اگه شونت تکیه گامه

پس چرا من تنها شدم

چرا هر لحظه م همیشه منم تنها با خودم  ......   

 

 


 دلخوش عشق شما نیستم 

 

ای اهل زمین  

بخدا معشوقه ی من بالای ست ./. 

زن...

  

« هر گاه در چشمان زنی می نگرم    

 با خود می گویم   

که آنجا    

دسیسه ای است نهان   

برای سرنگونی من...!»